از این پس برخی از مطالب مروری درباره کتاب "عکاسی و نظریه" در این صفحه آرشیو خواهدشد.
درباره کتاب "عکاسی و نظریه"-۳
آزمودن نظریه:مسعود مترجم زاده
تنها در دورهای سه ساله در ایران از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ قریب ۸۰ عنوان کتاب در حوزههای مختلف عکاسی به زبان فارسی ترجمه شده است. در این شرایط انتشار کتابی چنین گسترده که به موضوعی فرامرزی پرداخته و توانسته با بررسیِ جزء به جزء دو جریان مهم و اثرگذارِ عکاسی معاصر، رویکردی تألیفی، تحلیلی، تجمیعی و تطبیقی را به نمایش گذارد، کاری ارزشمند است. و یقیناً نویسنده زمان طولانی را برای آن صَرف نموده است- چنانکه خود میگوید حدود سه سال. «عکاسی و نظریه» از آن گونه کتابهایی است که امروزه کمتر نویسندهای به نوشتن و تدوین دوبارهٔ چنین موضوعی در ایران ترغیب میشود. کار پُر زحمتی است و شاید در جامعهٔ معاصر ایران نیز توان توضیحی و تفسیری شیوههای فکری و هنری مندرج در آن به قدر لازم شناخته و مورد ارزیابی دقیق قرار نگیرد. در واقع «عکاسی و نظریه» یک کتاب نیست بلکه چند کتاب است که به نحوی ماهرانه و البته با تلاشی درخور تأمل در یک مجلد و تحت یک عنوان به هم فشرده شده است.
واقعاً با این کتاب چه باید کرد؟ باید آن را از سر تا ته خواند؟ یا بخشهایی از آن را بنا به ضرورت و بنابر هدف خاصی به عنوان یک مرجع مورد استفاده قرار داد؟ آیا این کتاب یک مانیفست چند جانبه است، و مقیمنژاد نظریهٔ خود را دربارهٔ عکاسی و هرآنچه از آن درک و درونی کرده یکجا در این کتاب ابرازکرده است؟ شاید چنین باشد. آیا این کتاب میتواند – ولو در سطحی محدود- مانند یک دانشنامه در حوزهٔ موضوع خود عمل کند؟ احتمالاً میتواند!.
بُنمایهٔ اصلی کتاب رسالهٔ دکترای پژوهش هنر مهدی مقیمنژاد میباشد؛ از این رو میتوان وجود وجوه متنوع و متفاوت آرای مطرح و زوایای متعدد نگرش به مواضع اصلی را تقریباً منطقی دانست. اما در انتشار عمومی کتاب شاید اگر از درج برخی بخشها و توضیحات دیگر صرف نظر میکرد، تمرکز بر یافتههای اصلی و سودمندتر کتاب بیشتر میشد. اما نویسنده در مقدمهٔ کتاب خود وجود چنین مطالب و نقلهایی را برای فهم فحوای کتاب ضروری میداند. در همان مقدمه او هدف خود را تدوین کتابی آموزشی قید میکند. پس شاید جامعیت و گسترهٔ مفاهیم و تعاریف طرح شده را بتوان موجه دانست و ارجاع به نام، آراء و آثار بالغبر ۵۸۰ نویسنده، متفکر و هنرمند آورده شده در کتاب را بتوان پذیرفت.
بحث اصلی کتاب بازگویی، بررسی و سنجش ویژگیهای عکاسی ساختارگرا و عکاسی پساساختارگرا – اگر چنین تفکیکی ممکن باشد - بوده است و یا به زبان خود نویسنده: عکاسی و ساختارگرایی از یکسو و عکاسی و پساساختارگرایی در سویی دیگر چارچوب اصلی کتاب را شکل میدهند و در این بین مباحثی مانند نشانهشناسی، زبانشناسی و آرای هستیشناسانهٔ تصویر عکاسی بههمراه بسیاری از مطالب ریز و درشت دیگر بهقدر ضرورت و حتا بیش از ضرورت، به مطلب اصلی افزوده گشته است. راجعبه نشانهشناسی ساختارگرا آنقدر مطلب و نقلقول هست که اگر فقط بخواهی بدون مراجعه به منبع دیگری نشانهشناسیِ عکاسی را بشناسی کفایت کند؛ هرچند برای اجماع بر سراینکه عکس را صرفاً نمیتوان در ردهبندی نماد گنجاند، شاید نیاز نمیبود که به این همه آرای متفاوت از متفکران ارجاع داد، و جای ناگفتهای را خالی نگذارد. معمولاً فصلهای دهگانهٔ کتاب با طرح چند پرسش آغازشده و پس از آن بحث دربارهٔ موضوع مربوط و ارجاع به آرای صاحبنظران تحت عناوین خُردتر- زیرفصلها- میآید. اما فصلها عموماً با یک جمعبندی از آوردههای فصل تمام نمیشوند. خواننده در فرآیند خوانش متن هر فصل نکاتی را به خاطر میسپارد، شاید!. اما نویسنده با جمعبندی و ارزیابی مقطعی میتواند تمرکز و آمادگیِ خواننده را برای ورود به فصل بعد فراهم کند. هرچند او در بخش سوم یا فصل دهم از کتاب به یافتههای هر فصل اشاره میکند تا از مجموع آنها نتیجهای معتبر بگیرد.
به هرشکل خواننده با متنی جدی روبرو است، متنی بیش از حد جدی. نمیدانم آیا در بررسی آرای نظریهپردازان مرتبط با ساختارگرایی وپساساختارگرایی، کسی ازقلم افتاده است یا نه؟ من صاحبنام دیگری نمیشناسم که بتوان آموزهٔ او را به عکاسی چسباند و او را اینجا نیافت. مجموعهای از آرای متنوع و گوناگون نظریهپردازانِ عمدتاً معاصر که البته به ظرافت و صرف زمان طولانی در کنار هم، سازهٔ اصلی و بنیان فکریِ پژوهشگر را شکل دادهاند. نویسنده بهخوبی میدانسته چطور ملزومات نظری لازم برای طرح دغدغهٔ فکری خود را به ترتیب بچیند. زبان بهکار گرفته شده نیز زبان پیچیدهای نیست. منهای چند واژهٔ جدید و ناآشنا مانند بستار، بازیکار، طبیعیگردانی، برناگذشتنی و چند مورد معدود از ابهام در مفهوم جملات کتاب، و البته ایراد رایج در چاپ کتابهای عکاسی از این جنس مبنیبر عدم کیفیت عکسهای شاهد متن، هر خوانندهٔ علاقهمند با سواد متوسطه هم میتواند مطلب را بخواند و احتمالاً درک کند، اتفاقاً برخی مفاهیم پیچیده و دشوار را نویسنده چنان توضیح داده که میاندیشی یاکوبسن، فوکو و جیمسون همه به زبان فارسی فکر کردهاند.
از نکات مفید دیگر، افزودههای نویسنده است که در پیوست هر فصل به خوبی توانسته توضیح لازم در بارهٔ بسیاری از آرای به بحث گذاشته شده را کامل کند، و یا به منابع کمکی و قابل مطالعه ارجاع دهد. با این وصف، از آنجاییکه کتاب با هدف آموزش تدوین و تألیف شدهاست، به دست دادن توضیح و شرححال مختصر – حتا چند خطی- از آنانی که در کتاب نامشان برده شده – نه همهٔ ۵۸۰ نفر- بلکه آنانی که بیشترین ارجاع را در کتاب به خود اختصاص دادهاند ضروری مینماید. هرچند برای اینکار، با توجه به حجم بالای این نامها قطعاً مقدار متنابهی به صفحههای کتاب افزوده میگشت، اما میتوانست بار آموزشی و اعتبار کتاب را دوچندان کند.
عکاسان مورد بررسی، هر دو از سردمداران بخشی از عکاسی دورهٔ خود بودهاند، هر چند سابقه و اعتبار رابرت فرانک در مسیر تداوم سنتهای عکاسانه از سیندی شرمن بزرگتر است. شاید در حوزهٔ عکاسی مترادف با پسا ساختارگرا که بهطور ملموسی با دیدگاههای پس از مدرن گره میخورد، نویسنده میتوانست عکاسان دیگری را نیز مورد پژوهش قرار دهد، اما از آنجایی که او محوریترین چالش خود را بر عدم تعین، عدم قطعیت واقعگرایی و دوری از امر والای مدرنیستی قرار داده است، نقابهای سیندی شرمن مناسبترین چالش از نگاه او بودهاند. البته این موضوع در بارهٔ رابرت فرانک به گونهای دیگر رقم میخورد، چرا که نویسنده به خوبی آثاری را از این عکاس برگزیده که با اهداف او در بارهٔ عکاسی همسو با ساختارگرا و – حدوداَ- مدرن همخوان است.
به نظر میرسد، همانطور که از هر متن پژوهشی متعارفی انتظار میرود، مهمترین آوردگاه این تحقیق در فصل آخر جلوه کند؛ آنجاییکه به مقایسهٔ جزء به جزء سنجههای مطرح در عکسها، دیدگاهها و رویهٔ کاری عکاسان میپردازد و چشماندازی تطبیقی را پدید میآورد. هرچند صحت و اعتبار یافتههای آن را نمیتوان یکباره پذیرفت و یا انکار کرد؛ بلکه این متن در جریان مصرف خود به عنوان کتابی آموزشی- چنان که نویسنده میخواهد- و یا بهعنوان متنی مرجع برای علاقهمندان این حوزه، کارکرد و اعتبار و البته کاستیهای خود را در گذران سالها درخواهد یافت. با این اوصاف، خواندن و بهره گیری از آوردههای متنوع این کتاب- و حتا به چالش کشیدن یافتههای آن- به دانشجویان رشتهٔ عکاسی و سایر دوستداران مباحث نظری معاصر در حوزهٔ عکاسی توصیه میشود.
دکتر محمد(مسعود) خدادادی مترجمزاده
استادیار و عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه هنر
این مطلب نخستین بار در این منبع به چاپ رسیده است:
دوماهنامه هنر و رسانه|نشریه تخصصی هنرهای تجسمی| اردیبهشت ۱۳۹۴|شماره۵